سلام بابای خوبم
سلام ای مرد شیرین زبانم
حرفی ندارم برای اظهار کردن آخه تو که نیستی و من که شما را ندارم دیگه چه چیزی برای گفتن برایم باقی گذاشته ،تنهای چیزی که برایم باقی مانده دلتنگی و سکوت است.حسرت دیدارت ، حسرت بوسیدنت و در آغوش گرفتن حسرت در کنارم بودنت مرا به لکنت انداخته است .
چقدر ،گفتن و صدا زدن ،،بابا،، برایم آرزو شده دلم بدجور حوس گفتن این کلمه قشنگ و دلنشین را دارد.
بابا دلم خیلی برایت تنگ شده ، تو کجایی
که
بی تو آرامش ندارم
آری امروز سه هزارو نهصد و شصتمین (11سال) روزی رابدون حضور پدری سپری خواهیم کرد که هیچگاه هیچ چیز در هیچ جای دنیا جایش را نتوانست و نخواهد و امکانش نیست که پر کند. چقدر سخت و سنگین گذشت در نبودش.
پدرم روحت شاد ویادت همیشه گرامی باد.
درد من ،درد فراق است خدایا کم نیست
اشکهایم بجز از فراق و غم و ماتم نیست
بر دل غم زده و بغض پر از فریادم
بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم نیست طراوت بودن...
ما را در سایت طراوت بودن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : majd926o بازدید : 143 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 18:12